ديوانه
مرا خدا دلي داده ديوانه صفت
كه به يك نگاه تو ديوانه شود
از جام چشمت چو نوشد ذره اي
ديگرچرا راهي ميخانه شود
اين منم اسير و ديوانه ي تو
وه كه به عشق زندگي جانانه شود
هر دم چو شمعي ريزم به خود
نگاه تو آيد و مرا پروانه شود
چرا به ستاره ها كنم حسادت
كه با نگاهت آسمان خجولانه شود
پرنده از عشق ما كند آواز
كه دستان ما پرنده را لانه شود
بي خانمان بودم ولي دگر نه
كه قلب كوچك تو مرا خانه شود
آري سخن عشق است كه مي گويم
بشنو كه سخنم شكرشكنانه شود
قلب من عمري در به در بود
حال نگاهت او را آشيانه شود
گفتم و گويم باز به تكراركه دلم
نه يك دل،صد دل ديوانه شود
mali